هیچ شناختی از او نداشتم و تنها چند بار در مصاحبه های ورزشی صداو سیما او را دیده بودم که به عنوان کارشناس اظهار نظر می کرد.یک روز بر حسب اتفاق فرصتی دست داد و قرار شد با او به گفت و گو بنشینم.سوژه اصلی خواهرش بود. خواهر بزرگواری که به عنوان یک خیر و نیکوکارفعالیت های قابل توجهی انجام داده بود. اما چون دستمان به او نمی رسید، برادر را طرف مصاحبه قرار دادیم.در یک بوستان واقع در خیابان افریقا با هم گپ زدیم.حرف های فراوانی میان من و او رد و بدل شد. نکته های بسیاری از دکتر ایرج حصیبی آموختم.چند تا از پرسش ها و پاسخ هایی که میان ما رد و بدل شد را دوباره تکرار می کنم:
++و ثروتمند كسیست كه…
//شب سرآسوده بر بالین میگذارد. چنین كسی هم وجود ندارد. فقیر و غنی دغدغههایی دارند. هر كسی به این آسودگی نزدیكتر باشد، ثروتمند است.
++بزرگترین سرمایهی شما؟
//همیشه میخندم و دوست دارم مردم را خندان ببینم. من هم مشكلات فراوانی در زندگی دارم، ولی تا به حال كسی مرا اخمو ندیده است . این نعمت بزرگیست.
++كمك كردن به دیگران را از چه كسانی آموختید؟
//پدر و مادرم. آنها بسیار تلاش كردند تا باورهای صحیح خود را در ذهن و روح ما نهادینه كنند.
++بزرگترین نعمت خدا به شما؟
//كدامیك را بگویم؟ نعمتهای خدا قابل اندازهگیری نیست، خانوادهی خوب، تندرستی و خیلی چیزهای دیگر. یكی از نعمتهایی كه به آن افتخار و اتكا میكنم، این است كه تعداد دوستانم بیش از دشمنانم است. من یك مقدار از زندگی خودم را با محبت دوستانم اداره میكنم.
++موتور حركت كار خیر چیست؟
//گذشت. انسان از آن چه برایش ارزش دارد، به راحتی بگذرد. گاهی ممكن است یك بیمار به 20 سیسی خون شما نیازمند باشد، اگر این كمك را به او كردید، درست است.
آری، او و خانواده اش نیکوکارانی هستند که در سکوت، معرفت انسان را فریاد می کنند.دکتر ایرج حصیبی و خواهرش دکتر مهین حصیبی از نیکان روزگار ما هستند.من خرسندم که به سهم خود توانسته ام تا اندازه ای در معرفی این گروه از انسانهای جامعه نقش داشته باشم.
متن کامل مصاحبه در نشریه سوره مهر چاپ شد.